داچ مانتل: برای WWE ایستاده دست زدم/ اخبار WWE
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۰۴۹۳۶
اسمکدان این هفته با تجزیه بلادلاین همراه بود؛ سولو سیکوآ به برادران اوسوز خیانت کرد و رابطه خود با رومن رینز را تحکیم بخشید.
بعد از آن چه در مین ایونت نایت آو چمپیونز بین اعضای بلادلاین رخ داد، تمام چشم ها به برند آبی دوخته شده بود. دقایق پایانی اسمکدان، لبریز از تغییرات ناگهانی در خط داستانی بودند، چرا که رینز در ظاهر حاضر به بخشیدن جیمی شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طرفداری | سولو سیکوآ نیز پیش از این که با یک ساموئن اسپایک سنگین بدن جیمی را نوازش کند، به نظر در کنار اوسوز ایستاده بود. و پایان بخش این شو، جمله رومن رینز خطاب به پال همین بود که نشان از اعتماد او به وفادار ماندن جی، به بلادلاین داشت.داچ مانتل، پیشکسوت عرصه پرو رسلینگ، از آن چه به نمایش درآمد، تحت تاثیر قرار گرفت و از تیم نویسندگان تریپل اچ به خاطر صبور بودن آن ها در پیش برد این خط داستانی تشکر کرد. به اعتقاد او اگر تیم نویسندگان عجول بودند، اشتباهی بزرگ مرتکب می شدند، اما اکنون آن ها با پیش بردن آهسته ی داستان راه درستی را در پیش گرفته اند.
یک سگمنت بسیار بسیار خوب، پال همین خیلی کم صحبت کرد، چرا که در هر صورت، چیزی هم برای گفتن نداشت. و اگر حرف بیشتری میزد، هیج کمکی به داستان نمی کرد. اما من ایستاده برای WWE دست می زنم، چرا که هر هفته، چیز کوچکی به داستان اضافه می کنند و این کارشان خوب است.
داچ مانتل تنها کسی نیست که از اسمکدان این هفته استقبال کرده است، چرا که بسیاری از هواداران نیز از هر آن چه در دقایق پایانی اسمکدان اتفاق افتاد، لذت بردند. بینندگانی که همه روی صندلی ها نیم خیز شده بودند، چرا که به راستی حدس زدن این که این سگمنت به کدام سمت می رود، کار دشواری بود. برای مثال زمانی که ابتدا سولو سیکوآ نشانه هایی از خیانت به رومن و آشتی با اوسوز نشان داد. ما به راستی شاهد یک داستان احساسی پر فراز و نشیب بودیم.
به اعتقاد داچ مانتل، بهترین سگمنت هاش پرو رسلینگ، آن هایی هستند که با ذهن مخاطب بازی می کنند، که WWE با بلادلاین این کار را به نحو احسنت انجام می دهد. او اضافه کرد که WWE سگمنتی بسیار خوش ساخت ارائه داد که باعث شد تک تک کاراکتر ها در آن بدرخشند.
ببینید، زمانی که شما چنین سگمنت هایی را مشاهده می کنید، ذهن شما دائما مشغول این است که چی شد؟ و چه پیش خواهد آمد؟ این یک زاویه عالی می باشد. وقتی هواداران را مجبور به فکر کردن می کنید، برای نویسندگان که من مطمئنم بسیار باهوش هستند، این زمان ها واکنش های مردم و آن چه می گویند، بسیار مهم می باشد.آن ها تمام این موارد را برای نوشتن آینده داستان، در نظر می گیرند. این سگمنت بسیار بسیار خوش ساخت و تاثیرگذار بود. و داستان آن ها هنوز با قدرت ادامه دارد و گام به گام پیش می روند.
اخبار داغ
صدور قرار دستور موقت برای کمک داور جنجالی مهدی قائدی با هواداران استقلال خداحافظی کرد! هو شدن دوباره لیونل مسی در آخرین بازی خود برای پاری سن ژرمن کری خوانی پائولو دیبالا با فاینورد و بایرلورکوزن: حتی نتوانستند یک گل مردود بزنند لبخند رهایی! خوشحالی لیونل مسی پس از پایان آخرین بازی برای پاری سن ژرمن / عکسمنبع: طرفداری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۰۴۹۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا در ایران از مارکز استقبال شد؟
به گزارش قدس آنلاین، ۱۰ سال از خاموشی ابدی «گابریل گارسیا مارکز»، چهره سرشناسی که با رئالیسم جادویی در ادبیات دنیا جای پای خود را محکم کرد، میگذرد.
«مارکز» که از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب میآید، ششم مارس ۱۹۲۷ در آرکاتاکای کلمبیا متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به بارانکیلا نقل مکان کردند و «گابو» کوچک را به پدربزرگ و مادربزرگش سپردند. عقاید سیاسی و ایدئولوژیک مارکز بیشتر تحت تاثیر پدربزرگش که یک کلنل بازنشسته بود، شکل گرفت. پدربزرگ او در جنگ هزارروزه شرکت کرده بود و داستانهایی را از سختیهای جنگ و شجاعت خود برای نوهاش تعریف میکرد. مارکز از این قصهها به عنوان بنمایه آثار ادبیاش الهام گرفت. او در مصاحبهای گفته که از بدو تولد و از زمانی که توانسته حرف بزند، این داستانها را به خاطر میسپرده و بازگو میکرده است. رفتارهای سختگیرانه مادربزرگ هم تأثیر زیادی بر رمان «صد سال تنهایی» مارکز گذاشت.
«گابریل گارسیا مارکز» معروف به گابو، زمانی که در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق میخواند، به طور جدی وارد کار روزنامهنگاری شد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد.
از آن پس «گابریل گارسیا مارکز» هفت سال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تأثیر نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» و «ویرجینیا وولف» وقت صرف کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ روانه بازار کتاب شد.
«مارکز» در طول عمرش به نوشتن ادامه داد و آثاری را چون «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵) و «عشق سالهای وبا» (۱۹۸۵) که از معروفترین رمانهایش هستند، خلق کرد.
او هفدهم آوریل (برابر ۲۸ فروردین ۱۳۹۳) بعد از ۱۲ سال مبارزه با بیماری از دنیا رفت.
بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۴ با ترجمه «صد سال تنهایی»، مارکز را به کتابخوانان ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و نویسنده آن در ایران به محبوبیت فراوانی رسید. دلیل استقبال از مارکز را با مترجمان او در میان گذاشتهایم که در ادامه نظر آنها را میخوانید:
مارکز سختخوان نیست
کاوه میرعباسی، مترجم با تأکید بر اینکه مارکز نویسنده سختخوانی نیست، میگوید: نمیگویم مارکز آسان مینویسد ولی قطعا به دلایل مختلف نویسنده سختخوانی نیست. نثر مارکز نثر خاصی است. اما او قصهگو است و به دلیل قصهگو بودنش و اینکه داستانگوی چیرهدستی است مخاطب را جذب میکند.
او ادامه میدهد: وقتی میگوییم نویسنده سختخوان، آدم نویسندهای چون ناباکوف را مجسم میکند، او واقعا بازیهای لفظی عجیب دارد یا جویس که نویسنده دشوارخوانی است، یا حتی پروست که برای خیلیها میتواند ملالآور باشد زیرا ماجرا و رویداد ندارد؛ اما کتابی مانند «صدسال تنهایی» را در نظر بگیرید که با آن همه تخیل و ماجرا و رویدادهای شگفتانگیز اصلا سختخوان نیست. البته نثر مارکز، نثر روانی است.
او تأکید میکند: داستانهای مارکز سرراست است و مخاطب میتواند با آنها ارتباط برقرار کند؛ البته اینگونه هم نیست که عامه مردم بخوانند و یا داستان عامهپسندی باشد اما در میان نویسندگان نخبهگرا از نویسندههای در دسترس است و لازم نیست خواننده خیلی به خود فشار بیاورد یا خیلی شکیبایی و حوصله نشان دهد تا بتواند روایت را پیگیری کند. مثلا خواندن کتابهای توماس مان و پروست صبر زیادی میخواهد اما این اتفاق برای مارکز نمیافتد زیرا داستانهایش کشش دارد. مثلا توماس مان در کتاب «دکتر فاستوس» دهها صفحه درباره پروانهها نوشته است که خواندن آن صبر و شکیبایی بسیاری میطلبد. بنابراین مارکز نویسنده دیریاب و دشواری نیست، نثر زیبا و شیوایی دارد، قطعا کلمات زیادی به کار برده و غنای واژگان دارد، نمیتوان منکر این موضوع شد؛ اما نویسنده دشوارنویس و دیریابی نیست.
کاوه میرعباسی خاطرنشان میکند: عامه مردم ادبیات قصهگو را ترجیح میدهند و مارکز قصهگو است و خواننده میخواهد بداند چه میشود و کتابهایش آدم را شگفتزده میکند. شاید ملالآورترین رمانش «ژنرال در هزارتوی خود» باشد و یا رمان دشوارش «پاییز پدرسالار» است اما اکثر رمانهایش اینطور نیست؛ «صدسال تنهایی» و «عشق سالهای وبا» دشوار نیستند. اما قطعا یکی از نویسندههای بزرگ قرن بیستم و کل ادبیات است. او نویسندهای است که طی دههها و شاید قرنها خوانده خواهد شد.
این مترجم آخرین اثر مارکز با عنوان «تا آگوست» را در ایران غیرقابل انتشار توصیف میکند و میگوید: با توجه به مضمونش به هیچوجه قابل انتشار نیست. کتاب کمحجمی است. به من پیشنهاد شد ترجمهاش کنم اما زمانی که کتاب را خواندم دیدم با توجه به مضمون نمیشود ترجمه کرد؛ گاه میشود بخشهایی از کتاب را حذف یا تعدیل کرد اما این کتاب در اینجا از اساس مشکل دارد.
شیوه روایت؛ دلیل استقبال از مارکز
اسدالله امرایی، مترجم نیز درباره مارکز اظهار میکند: بدیع بودن شیوه روایت مارکز از نکاتی است که باعث شد نه فقط در ایران _ که بخش کوچکی از خوانندگانش را تشکیل میدهد _ بلکه در دنیا با استقبال خوبی روبهرو شود.
او میافزاید: سختخوانی مارکز بیشتر به نوع روایت، نوع نقطهگذاری و جملات بلند او برمیگردد. اما در عین حال تصاویر قشنگی خلق کرده و پیش روی خواننده قرار میدهد. در یک لحظه میتوانید چشمانتان را ببندید و بارش گلهای زرد را ببینید. او داستانهایی را نیز برای کودکان نوشته اما متأسفانه برخی از مترجمان فکر کردهاند نباید او برای کودکان مینوشته و عبارت «داستانی برای کودکان» را برداشتهاند؛ «پیرمردی با بالهای بسیار بزرگ» از داستانهایی است که مارکز برای کودکان نوشته و در شروع داستان میگوید آن را برای کودکان نوشته اما برخی از مترجمان گویا این موضوع را کسر شأن نویسنده دانسته و آن را حذف کردهاند.
امرایی درباره اینکه پیشبینی میکند نسل جدید چقدر کتابهای مارکز را بخواند، میگوید: «چو فردا شود فکر فردا کنیم»، واقعا نمیشود پیشبینی کرد که آیا نسلهای آینده کتابهای او را میخوانند و میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند یا نه؟ اما قطعا زمانی که ما میتوانیم بعد از چندصد سال با شکسپیر ارتباط برقرار کنیم، نسلهای آینده نیز میتوانند با آثار گذشتگان ارتباط برقرار کنند و این نکته غریبی نیست. باید دید در آینده کتابخوانی چگونه خواهد شد؛ اما آنچه مسلم است این است که ادبیات چون با روح و روان آدمی سروکار دارد، ممکن است هر نسلی نکته تازهای در داستان پیدا کند.
منبع: خبرگزاری ایسنا